گفت: سرد شد! بیا بخور نترس سم نریختم توش. همچنان در ادرس سایت جدید همسریابی توران فاصله مشخص نگاهش میکردم. آراد: گروهی هم بودن که من آدرس سایت همسریابی توران درشانم نمیدیدم سراغش برم. گروهی که جکسون، معاون رئیس مدیریتش میکرد. پوزخندی زد: آدرس سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر شکارچی بودن. شکارچی داف های این شهر! چه فرقی داره؟ آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ شما سبزپوشان همونها رو باگشت میگیرن، ما با ترفند! و ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 کاری میکردیم اثری باقی نمونه و کسی به شما گزارش جرم نده.
وب سایت همسریابی توران 81 اینکه ما خبر داریم
باحاله نه؟ پوزخندی دیگه زد: این رو بدون، هیچ چیزی نیست که شما میفهمید وب سایت همسریابی توران 81 اینکه ما خبر داریم. از قصد میذاریم بفهمید کجا کشتار کردیم و... غریدم: آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ قمپز نیا! اگه بخوام همینجا میکشمت! خندید: آره! ولی این ریسکیه که من کردم و من، ادرس سایت جدید همسریابی توران ریسک نمیکنم. آهی کشید و ادامه داد: جونم برات بگه که آدرس سایت همسریابی توران رو تور میکردن و میآوردن به دودمان. پسرای خوشگل رو هم تور میکردنا! خوشگلها ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 مزهی تردتر و لذیذتری دارن!
این شکارها توسط جکسون بسته بندی میشد و برای افرادی که سفارش میدادن میفرستادن. این مافیای اینترنتی بهمون کمک میکرد به دودها و انسانهای خرمایه که برای جوون موندن گوشت و خون انسان رو میخوردن، شکارها رو بفروشیم و روش سود بخوریم. به هرحال ماهم خرج و مخارجی داشتیم! هه ادرس جدید سایت همسریابی توران 81! بعدش؟ وب سایت همسریابی توران 81 مثال یکم وجدانت بیدار شده؟ لبخندی زد. من که وجدان ندارم داداش. از تو چه پنهون، از زیردست موندن خسته شده بودم. رئیس اصرار میکرد که باید با شماها مذاکره کنیم و بهم فشار وارد میکرد که آدرس سایت همسریابی توران رو مجبور کنیم جاسوسی کنه و با گروگان گیری کاری کنه شما راضی به مذاکره بشین. درحالی که من به چیزی به جز انتقام فکر نمیکردم. انتقام خانوادهای که قبال داشتم.
پدرم و مادرم و خواهرم آرام. یا نه، انتقام خودم! آرادی که میتونست یکی از بهترین شیمیدانها و یا فیزیولوژیستهای این مملکت بشه ولی پسش زدن! به این روز انداختن! من رئیس رو کشتم چون نذاشت انتقام بگیرم. و مطمئن باش اگه توهم بخوای جلوی انتقام گرفتنم رو بگیری میکشمت! وب سایت همسریابی توران 81 دیگه خونسرد نبود و اخم و خشمش توی صورتش مشهود بود. استکان چای دوم رو برداشت و آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ که مزه مزه میکرد گفت: آدرس سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر رو گرفتم چون میخواستم آدرس سایت همسریابی توران رو بهم بدی. که خودش با پای خودش اومد.
چقدر بابت اینکه رو نکشتم ازم تشکر کرد! غریدم: اسم اون رو به دهن کثیفت نیار! گوشه لبش به پوزخند کشیده شد: - باشه هرچی تو بگی! چای رو سر کشید. انگار نفسم رو بریده بودن چون به جز مرگ حسی نداشتم. زمزمه کردم: برای چی دالرام رو میخوای؟ آراد: نگفتم؟ اوه. حافظه من مشکل پیدا کرده یا حافظه تو؟ لبخندی زد و ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 که بلند میشد گفت: خب... بخوام صادقانه بگم، جدا از تموم آدرس سایت همسریابی توران که گفتم، باید بگم میخوامش چون دوستش دارم. چون خیلی شبیه خواهرمه. توی این دنیا، هرچیزی که داشتم رو ازم گرفتن و تو هم اون رو ازم گرفتی. اولش فکر میکردم ادرس سایت جدید همسریابی توران. همیشه از دور تو رو با اون میدیدم. دوستت داشت. از آدرس جدید سایت همسریابی توران ۸۱ خوشحال بودم ولی... اینبار با یک جور کینه و بغض توی چشمهام نگاه کرد. آب دهنش رو قورت داد و گفت: وب سایت همسریابی توران 81 که از هویتش با خبر شدی نمیتونم بهت اعتماد کنم. دیشب که اون اتفاق افتاد، من اینجا بودم.