باز اون حس اومد سراغم. که اداره مهاجرت آمریکا شکر کنم برای داشتنش.. . نگاهش رو به گنبد دوخت و می دونستم که داره قربون صدقه ی آقا میره. لبخند زدم و سرم رو پائین انداختم. همه تو حال و هوای خودشون بودن. حمیدرضا و شیده نماز می خوندن. آتنا و شیدا سراشونو به هم تکیه داده بودن و اداره مهاجرت آمریکا نامه می خوندن. علی و محدثه آروم با هم حرف می رو بستم و به هیاهوی زیبای زائرا گوش دادم. چقدر لذتبخش بود این ساعتها.. . این صداها.. . همه ی وجودمو آروم می کرد. با شنیدن صدایی که بند بند وجودم تو تصرفش بود چشمام رو از هم باز کردم. بهش نگاه کردم. انگار اصال تو این عالم نبود. با لبخند به گنبد نگاه می کرد و می خوند. اداره مهاجرت آمریکا از قلب من.. .
بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان یه پنجره وا کن.. . به پنجره فوالد.. . من دل داده م.. . دل منو پیدا کن تو گوهرشاد.. کبوترم.. . ولی پی آب و دونه نیومدم.. . تو رو می خوام.. . می دونی که بی بهونه نیومدم.. . من غالمتم.. . تو موالیی.. . من کوچیکتم.. . سازمان مهاجرت آمریکا.. . من عاشقتم.. . تو لیالیی.. . تو لیالیی.. . از لطف تو.. . دوباره می بینم.. . دلم تو ایوونه.. . خوب میدونم.. . توی حرمت امشب.. . یه دنیا مهمونه.. بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان دست شهاب اومد رو شونه ی اداره مهاجرت آمریکا لاتاری. شهاب: - داداش دمت گرم بلندتر بخون.. . نذار فقط خانومت حال کنه که.. . خندیدم. صداش رو صاف و لحنش رو عوض کرد. با صدای بلند و رسا شروع کرد.
موسسه مهاجرتی آمریکا یه پر از صفا.
موسسه مهاجرتی آمریکا یه پر از صفا.. . میون قلب عاشق.. . هزار هزار.. . بال ملکبارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان اداره مهاجرت آمریکا لاتاری نمی دید. ولی ماها می دیدیم که دونه دونه آدم ها دورمون جمع میشدن. می نشستن یا می ایستادن کنارمون.. . و با محمد رضای آخر رو زمزمه می کردن.. اداره مهاجرت آمریکا دلم می خواد.. . پر بزنم.. . رو گنبد تو ایمیل اداره مهاجرت آمریکا.. . تا که یه لحظه ببینم.. . جلوه ی جود و کرمت.. . یکی داره داد میزنه.. . تو صحن تو.. . یکی دخیل بسته آقا.. . به پنجره فوالد تو.. . یکی داره.. . با شور و شعر.. عشقو پیشت رو می کنه.. . با جارو نه.. . با مژه هاش.. . صحنتو جارو می کنه.. . یکی داره اینجور میگه.. . رضا.. . یکی داره اینجور میگه.. . موسسه مهاجرتی آمریکا.. . اگه میشه یه بار دیگه.. . منو ببر کرب و بال.. . آقا.. . بارون، عطر نفسهات اداره مهاجرت آمریکا لاتاری گنبد طال.. . ایوون طال.. . صحنت طال.. . دستت طال.. .
سازمان مهاجرت آمریکا.. . باز هم زمزمه مردم بود
هر پی میخوای ازم بگیر. منو ببر کرب و بال.. . رضا.. . رضا.. . رضا.. . سازمان مهاجرت آمریکا.. . باز هم زمزمه مردم بود و این بار بلند تر. از تعجب چشاش گرد شد وقتی به خودش اومد. خندید. یکی از آقایون ازش خواست در مورد موسسه مهاجرت به آمریکا بخونه و خوند و باز هم درخواست نفر بعدی.. . تا دیر وقت تو بودیم.. . ولی باالخره برای استراحت برگشتیم. فردا ظهر باید برای اداره مهاجرت آمریکا لاتاری می اومدیم و بعد تخلیه هتل و.. . برگشتن.. . از نیمه های شب یکم بی قرار شده بود بدنم. خواب راحتی نداشتم. موسسه مهاجرتی آمریکا خواب و بیداری بودم دائما. ایمیل اداره مهاجرت آمریکا همون یه ذره خواب هم ازم دور شد و بیدار شدم. داشت اذان صبح می گفت. بدنم عرق کرده بود و درد داشتم. موسسه مهاجرت به آمریکا همیشه نشسته!