اونم پیش چند تا پسر که یکی دلقک تر از یکی دیگه تاریخ ازدواج ؟... من نمی دونم حتی چطور برای شماها تاسف بخورم... می دونید چیکار کردید ؟... البته که نمی دونید... چون اگه این چیزا رو می فهمیدید من برنامه تعیین جنسیت با این لحن باهاتون صحبت نمی کردم... اون از شما خواستگاری کرده ؟... تاریخ ازدواج فقط محبت شما رو تو دلش داشت و فکر می کرد که اونقدر مرد هستید که بتونه حرفشو بزنه و آب از آب تکون نخوره ولی تاریخ ازدواج به انگلیسی چی سر غرور اون آوردید ؟.... رفتین پیش دوستاتون چیزیو به دروغ جار زدید ؟...
فکر کردین پیش برنامه تعیین جنسیت می گید
اون چیزی که جار زدید آبروی یه آدم بود محاسبه سن ازدواج... کاری کردید که دیگه هیچوقت نتونید جبرانش کنید... فکر کردین پیش برنامه تعیین جنسیت می گید و می شید یه آدم شاخ ؟... همه تا کمر براتون دوال میشن و میگن تاریخ ازدواج عجب آدمیه ؟... خاطرخواه داره... یه جو جوونمردی و مروت تو وجودتون هست ؟... مطمئن باشین بزرگ و با ارزش نشدید... مطمئن باشید هر کسی که ارزش تو وجودش داشته باشه با نفرت ازین کار شما رو بر می گردونه... شما بزرگ نشدید... آدم شاخ و با تاریخ ازدواج به انگلیسی نشدید... محاسبه سن ازدواج فقط با این کارتون ثابت کردید که لیاقت محبت رو ندارید... لیاقتش رو ندارید.همه وجودم از عصبانیت می لرزید و اون سرپا مقابلم ایستاده بود و فقط نگاهم می کرد. ابروهاشو به هم نزدیک کرده بود.
نمی دونستم دارم از تاریخ ازدواج دفاع می کنم
چشماشو جمع کرده بود و لباش از هم فاصله گرفته بودن. چیزی برای گفتن نداشت. خیلی تند حرف زدم ولی حقش بود. نمی دونستم دارم از تاریخ ازدواج دفاع می کنم یا دارم سهیل رو جلوی چشمام می بینم و انتقام خودمو ازش می گیرم... آخرین نگاه خشمگینم رو به سمتش پرتاب کردم و برگشتم باال. لیال تو بغل عاطفه هنوز داشت گریه می کرد و عاطفه سرش رو نوازش می کرد. من رو که دید با چشم اشاره کرد چیزی نگم. محاسبه سن ازدواج روی زمین. زانوهام رو بغل گرفتم و به تن صدای آروم برنامه تعیین جنسیت که برای آروم کردن لیال تو اتاق به رقص در اومده بود، گوش دادم... موهای سرش رو به هم ریختم. خنده اش می اومد ولی تیریپ مردونه برداشته بود و مقاومت می کرد. تاریخ ازدواج به انگلیسی دِهَه...
نکن دیگه... االن یکی درو باز کنه چی ؟... از پشت صندلی خودم رو خم کردم روی صورتش. یه بوسه روی لباش زدم. لباش رو جمع کرد تو دهنش.: - چه بهتر... باز کنه... میدونی که عاشق بردن آبروتم... براش زبون درآوردم. باز داشت خنده اش می گرفت که خودش رو جمع و جور کرد. اخم کرد و روشو برگردوند.: - برنامه تعیین جنسیت آخه محاسبه سن ازدواج یکی که میگی، سرشو نمی ندازه پائین همینطور بیاد اتاق تو که... در میزنه... عین بچه های تخس رفتم به زور نشستم تو بغلش.: - خب بگو چرا باهام قهری ؟... تاریخ ازدواج به انگلیسی پاشو برو اونور دارم برگه هارو صحیح می کنم... دو طرف صورتش رو گرفتم و لپاش رو فشار دادم تو. یه بوسه دیگه کاشتم. از جا بلندم کرد و نشوندم روی صندلی پشت میز. برگشت سر جاش. دستامو جمع کردم.: - حواسم هستا... . دو بار بوست کردم