نیشخند زد. جشن داشت... رفتم کنارش نشستم و بغلش کردم. آروم حرفامو بهش گفتم. اون چیزایی که حدس می زدم بینشون رو بهم زده باشه... : - ببین خوشگل خانوم... قربون جشنواره فیلم فجر چشمات بشم... من یه حدسایی زدم... ناراحت بشی نشی هم حرفمو می زنم... من از رفتار و حرفای آقا محمد احساس کردم که جشنواره فجر ۱۴۰۲ خیلی احتیاج به توجه جشن داره... میخواد بهش توجه کنی... حس کردم بهش برخورد وقتی نرفتی استقبالش و خسته نباشیدش نگفتی... فکر می کنم ناراحت میشه که تو به چیزی بیشتر از اون توجه کنی... تو خیلی دوسش داری و جشنواره فیلم فجر با همه وجودم حس کردم ولی باید یکم بیشتر مراقب باشی... میدونی... من خیلی کتاب خوندم و از روی هموناست که دارم بهت مشاوره می دم و جشن شدم... اون مرده... مردا مثل بچه می مونن... جشنواره فجر ۱۴۰۲.: - باید بزرگشون کنی... باید همه حواست بهشون باشه... در ثانی...
مرد غرور داره... نمی تونه بگه به من محبت کن... یه زن می تونه ولی یه مرد عاشق با همین بد اخالقیا و کارای غیر منطقیش نارضایتیشو اعالم می کنه... تو از رفتار و جمله ها و نوع نگاه یه مرد میتونی بفهمی چی تو سرش میگذره... از خودم جداش کردم. با لبخند شیطنت آمیزی ادامه دادم ؛ جشنواره فیلم فجر خودمون بمونه.. . فکر می کنن خیلی آدمای باهال و پیچیده ای هستن در حالیکه جشن اینطور نیست.. . خیلی ساده تر از اونی که فکرشو بکنی میشه شناختشون.. . البته من دارم در مورد یه انسان صحبت می کنما.. . با اونایی که آدم نیستم کاری ندارم.. . راحت میشه شناختشون.. . زنا خیلی از جشنواره فجر ۱۴۰۲ پیچیده ترن.. . یه زن میتونه تو دلش پر از نفرت باشه ولی یه طوری خودشو عاشق جلوه بده که هیچکس متوجه نشه.. . و امثال اینطور قضایا.. . ولی یه مرد عمرن نمی تونه.. . دقیقن متناسب با فکری که تو سرشه رفتار می کنه و تو می تونی فکرشو بخونی.. .
جشن سده محوش کرد
جشنواره فیلم فجر توام همینطور.. . از تو محبت می خواد.. . دیدی چطوری به خاطر این که به یه گلدون گفتی عشقم حسودی کرد ؟.. . جشن سده محوش کرد.. . حاال ببین اگه یه آدم بود چیکار می کرد بنده خدا رو.. . بارون، عطر نفسهات _ جشن پوریم اشکاشو پاک کرد و از ته دل خندید. این خنده یعنی امیدوار شده بود و ازین که گفتم شوهرش عاشقانه دوستش داره لذت برده بود.: - جشنواره فجر باشه شوهرت خیلی بیشتر از تو به محبت احتیاج داره.. . اگه عشقی که بهش میدی رو ازش دریغ کنی، کل جشن بهم میریزه چون زندگیش تویی.. . اون هیچوقت بهت نمی گه که منو نوازش کن و بغلم کن و با عشق باهام حرف بزن.. . ولی خیلی بیشتر از تو به همه اینا محتاجه.. . خیلی مواظبش باش.. . باشه خواهری ؟.. . باشه عزیز دلم ؟.. . جشن سده تکون داد. جشنواره فجر رفتاراش درست مثل بچه ها بود و جشن پوریم واقعا دلم قنج می رفت.: - حاال بگو ببینم چرا این خواننده محبوب ما رو اذیت می کنی ؟.. .
خندید داشت می اومد تو. محدثه باید عادیه عادی باشی.. .
جشن ایشون جشنواره فجر همسایه پائینی ما هستن.
اصال ذوق زده و هیجان زده به نظر نیا. یه آدم کامال عادیه. بلند شدم و به هم سالم دادیم. نشست روی مبل. برگه هایی رو روی میز گذاشت. جشن ایشون جشنواره فجر همسایه پائینی ما هستن.. . بارون، جشن سده نفسهات _ جشن اسم کلاس اول نگاهم کرد. علی: - بله بله شناختم.. . خوشوقتم.. . خیلی خشک و عادی جوابشو دادم ؛: - ممنون.. . محدثه دیگه در این حدم عادی نباش! داره تبدیل به بی ادبی میشه! باشه باشه! حواسم هست! جشن پوریم بیا آبجی خانوم این شعرای شما.. . نگاشان بوکون، جشن سده خوشد نیومد بوگو تا براد عوضش کونم.. . جشن اسم کلاس اول با سینی شربت بیرون اومد. خنده به لباش بود.