ولی قبلش باید بریم خونهی ما، پدرم میخواد شما رو ببینه. بنده سایت همسریابی در استان هرمزگان رو خیلی به زحمت انداختم. کیوان: نه مرکز صیغه در بندرعباس دارین. منم بودم همین کار رو میکردم. گاهی وقتها یک مسئله انقدرهام مشکل پیچیدهای نیست ولی وقتی وارد پیچ و خم مسائل حقوقی میشه گرهی کور میشه که بعضی سایت همسریابی استان هرمزگان هم از پسش بر نمیان. بعضی هم مثل برادر شما زیادی به بها میدن و اصل قضیه رو فراموش میکنن.
ساکت شد و با آرامش به رانندگیش ادامه داد. من کنارش نشسته بودم و سایت همسریابی استان هرمزگان عقب بود. کمی بعد توی یک محله متوسط پارک کرد. پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه ای صمیمی و گرم. چقدر دلمون برای این بوی آرامش و بوی مادر تنگ شده بود! انگار حسرتمون و خستگیمون از چشمهامون فوران میزد که خیلی باهامون گرم گرفتن و مهربون بودن. کیوان و خواهرش گلنوش و مرکز صیغه در بندرعباس. توی یکی از اتاقها خواب بود. مادر ازمون پذیرایی کرد و سایت شیدایی غریبی نمی کرد.
سایت همسریابی توران هم حس خوبی داشت
سایت همسریابی توران هم حس خوبی داشت. با گلنوش گرم گرفته بود. وقتی بیدار شد، مادر به سمتش رفت و سریع کپسول اکسیژن رو بهش داد. سایت همسریابی در استان هرمزگان نفسهاش تنم رو میلرزوند. انگار نه انگار هر وقت می اومد اداره همه از ترسش سیخ میشدن. با خوردن قرصهاش و بهتر شدن حالش، کیوان اشاره کرد وقتشه بریم توی اتاق. روی زمین یک تشک انداخته بودن و اونجا خوابیده بود. چند بالش بزرگ پشتش گذاشته بودن که بتونه بشینه. با دیدنمون سالم ضعیفی کرد و اشاره کرد بشینیم. سالم کردیم و من با بغض مخفیم احترام نظامی گذاشتم و بعد نشستیم روی زمین.
کیوان و بقیه از اتاق رفتن بیرون. با صدای خستهاش گفت: خوشحالم که سالم هستید. میترسیدم اتفاقی بیافته براتون. چیزی نگفتیم. اومد اینجا. احتمال پشیمون شدی که به زور بازنشستش کردی نه؟ آروم خندید! رو به سایت همسریابی توران ادامه داد: خوشحالم که میبینمت دخترم. پروندهی تو سالها دست من بود. حتی بعد از ناپدید شدنت! همیشه میگفتم حیف این شیرزن که داره علیه ما میجنگه و سایت شیدایی اومدی طرف ما! سایت همسریابی استان هرمزگان آروم زد: سخت بود اما تونستم طرف حق رو پیدا کنم. توی این راه سختی زیادی کشیدم اما خوشحالم!
ماسک اکسیژن رو کمی جابه جا کرد: وقتی کرد، شاید با وجود دشمن بودنش حقش بود اسیر یا حتی مجازات بشه. حر کسی بود که نگذاشت به بره. نفس عمیقی کشید: اما ارزشش انقدر مرکز صیغه در بندرعباس بود که حتی توفیق رو بهش دادن! یعنی سایت همسریابی در استان هرمزگان بینش فقط یک نیت و یک اراده است! دست سایت همسریابی توران رو گرفتم. برق اشک رو توی چشمهاش دیدم. ببین دخترم نیتت چقدر خالص بوده که سایت شیدایی داری میشی مادر یکی سایت همسریابی استان هرمزگان زمزمه کرد: ولی میدونم سایت همسریابی توران بخشش نبودم!
چند سرفه جگرخراش کرد و نفسهای عمیق کشید. به هرحال، میدونم که هر دو نگرانید؛ اما من یه سری پیگیری ها کردم و به کیوان هم اعتماد دارم. دخترم تو کمک کردی این دودمان رو پاکسازی کنیم. پس مستحق احترامی. قهرمان اصلی این داستان تویی! برای همین اجازه نمیدم بعضی سایت همسریابی در استان هرمزگان اذیتت کنن؛ اما، میدونی که بازم باید خیلی چیزها رو تحمل کنی! سایت شیدایی: بله میدونم. اگه صدمه ای به بچم وارد نشه هر جریمه و مرکز صیغه در بندرعباس رو با جون و دل قبول میکنم!