بشکنم... (رفتن به امریکا) ایندفعه اون نگاهم کرد. علی: - آسمان فرصت پرواز بلندیست ولی... قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی... جوابشو دادم.: - به قفسسوخته گیریم که پر هم بدهند، ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند! حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس تلخ کامیست! اگر شهد و شکر هم بدهند... رفتن به امریکا غصهی یعقوب از این بود که کاش باد ها عطر که دادند، خبر هم بدهند. ما که هی زخم زبان از کس و مهاجرت به آمریکا خوردیم چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند؟ قوت ما لقمه ی نانیست که خشک است و زمخت بنویسید به ما خون جگر هم بدهند! خستهام، مثل یتیمی که از او فرفرهای بستانند و به او فحش پدر هم بدهند! (رفتن به امریکا) علی: - بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست...
مهاجرت به آمریکا از طریق ازدواج دل آتشی در سینه دارم
(بهترین شغل برای رفتن به امریکا) نیشخندی زدم. کاش واقعا همین اندازه راحت بود.: - همچو نی می نالم از مهاجرت به آمریکا از طریق ازدواج دل آتشی در سینه دارم جای دل من که با هر داغ پیدا ساختم ایستاد. ایستادم. نگاهش به زمین بود. نفس عمیقی کشید و باز راه افتاد. مهاجرت به آمریکا قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت و گریه کن وسط کافه ها برای خودت تو خود عالج غم و درد بیشمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتالی خودت! شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست لبخند زدم. نترس آقا... حواسم هست... : - ظاهر نکنم پیش رقیبان اَلم دل با مردم بی غم نتوان گفت غم دل! جا کن به دل و دیده، که غیر از تو نشاید سلطان سراپرده ى چشم و حرم دل ای صبر کجایی؟
بهترین شغل برای رفتن به امریکا ز حد می گذرد باز بر دل، ستم آن مَه و بر من، ستم دل پای دلم افگار شد از خار ره عشق دراز کشیدم و قلبم رو آرام یافتم! می دونستم... می دونستم االن کی قراره بیاد... فقط یکم دیر کرده بود... مهاجرت به آمریکا می گم... اشکام ریخت و توی گوشهام رو قلقلک داد. چرخیدم به پهلوم و سرم رو کشیدم.: - به من ضعیفم مهاجرت به آمریکا از طریق ازدواج... اذیتم نکن... برو... صبح با انرژی خاصی بیدار شدم. خودمم منبعشو نمی دونم. برای نماز صبح همه ی خانواده عاطفه از خواب پا شدن و این چقدرررر عالی بود. همه ی همشون... از آتنای کوچیک گرفته تا شهاب که بزرگترینش بود. بهترین شغل برای رفتن به امریکا واقعه اون روز صبح قرعه کشی ظرفها بود. حدس بزنین چی شد ؟...
اسم مهاجرت به آمریکا از طریق ازدواج و مانی درومد!!
اسم مهاجرت به آمریکا از طریق ازدواج و مانی درومد!!!! فقط یه ثانیه به شیدا نگاه کردم و دوتایی با هم زدیم زیر خنده! عاطفه زد به پهلوم.: - ناف شما دوتا رو با هم بریدن... باز در معرض سکته بود. رفتن به امریکا که می خواستی مهاجرت به آمریکا حرص بدی نه ؟؟ عاطفه: - عجب غلطی کردم... کاش یه چیز دیگه از خواسته بودم... شیدا: - دودی که از گوشای آقاتون بلند میشه رو ببین...!! هر سه خندیدیم و بهترین شغل برای رفتن به امریکا با حرص اومد جلو! عاطفه سریع خنده اشو قورت داد و چندتا بشقاب روی هم گذاشت. آقا محمد همه رو از دستش گرفت. محمد: - از جات تکون نمی خوری!!! خودم جمع می کنم... مهاجرت به آمریکا از طریق ازدواج قبول نیس!! محمد: - قبوله مانی جان!!! شیدا خندید.