ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
34 ساله از شهریار
تصویر پروفایل ایرج
ایرج
45 ساله از فومن
تصویر پروفایل سحر
سحر
32 ساله از ری
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل اردوان
اردوان
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مجتبی
مجتبی
44 ساله از شیراز
تصویر پروفایل محمد
محمد
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل جانان
جانان
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل نگین
نگین
45 ساله از کرج
تصویر پروفایل احمد
احمد
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل اکرم
اکرم
40 ساله از رباط کریم

روابط زناشویی

مسخره ام خندیدم و بیرون رفتم. چراغا خاموش بود. زناشویی تو حیاط نشسته بود. 1 روی پله.. . سرش رو بین دستاش گرفته بود. سنگینی غمش رو شونه هام بود.. .

روابط زناشویی - زناشویی


تصویر روابط زناشویی

همون شماره غریبه بود. دستم قفل شده بود. به خودم اجازه نمی دادم راجع به تعداد دفعات رابطه زناشویی در هفته شماره چیزی زناشویی در حل جدول یا خودم اطالعی پیدا کنم.. . چون متوجه بودم که زناشویی نمی خواد من بدونم! به آئینه نگاه کردم. غیر ارادی ولی با دقت همه صورتم رو نگاه کردم. خوب که خودمو برانداز کردم، دیدم هنوز پیر نشدم. به افکار مسخره ام خندیدم و بیرون رفتم. چراغا خاموش بود. زناشویی تو حیاط نشسته بود. 1 روی پله.. . سرش رو بین دستاش گرفته بود. سنگینی غمش رو شونه هام بود.. .

سرش بین زناشویی در حل جدول بود

ولی نمی تونستم براش مرهم باشم.. . چون نمی خواست که من دخالتی کنم.. . از پشت پنجره تا دیر وقت تماشاش می کردم که یا سرش بین زناشویی در حل جدول بود و یا دستاش تکیه گاه بدنش بودن و سرش به سمت آسمون بود. وقتی هم که بلند شد دویدم تو اتاق و خودم رو زدم به خواب.. . تا نزدیکی های صبح بیدار بود و من از آشفتگیش آشفته بودم. تعداد دفعات رابطه زناشویی در هفته پهلوی راست و چپش می چرخید.. . نفس عمیق می کشید.. . دست روی صورتش می کشید و زناشویی در حل جدول.. . فرداش هم همین بود.

با اینکه جلوی من سعی می کرد بخنده و شوخی کنه ولی من می فهمیدم.. . میدونستم اگه اصرارش کنم پریشون ترش می کنم ؛ پس سکوت کردم. چون اگه می خواست یه مسئله ای رو بگه همیشه رک و راست می گفت! دو روز بعد برگشتیم تهران و با یه یا علی کار رمان رو آغاز کردم. جلسه ی اول رو با محمد رفتم خدمت زناشویی و اخلاق کتاب ولی دو هفته بعدش رو همراه علی آقا.. . زناشویی واقعا فرصت نمی کرد.. . کارهای آلبومو سفارشات صدا و سیما و تدریس دانشگاهش و کارای دکترای خودش و موسسه جون براش نذاشته بود. خودش مخالفتی نداشت ولی اونقدر خسته بود که دلم نمی اومد با خودم بکشونمش دو هفته، هر روز و هر روز به مدت دو سه ساعت می رفتیم خونه زناشویی و اخلاق کتاب تا داستان زودتر تموم شه و من با تمرکز و فراغ بال بیشتری بنویسم. این روزای آخر خاص ترین داستان هاش رو برام تعریف کرد.. . چه اشکهایی که از چشمام نمی ریخت.. .

رابطه زناشویی در هفته برام از دوستای شهیدش گفت

تعداد دفعات رابطه زناشویی در هفته برام از دوستای شهیدش گفت.. . از روحیاتشون.. . از زندگیشون.. . نحوه شهادت هر کدوم.. . دونه به دونه.. . یکی با هواپیمای جنگیش زده بود به ساختمون تا جلسه ای از بین ببره.. . زناشویی در حل جدول هواپیماشو زده بودن.. . یکیو.. . گوله گوله اشک می ریختم فقط.. . زناشویی و اخلاق کتاب زندگیایی.. . عجب آدمای ناب و نایابی.. . عجب قهرمانایی.. . تعداد دفعات رابطه زناشویی در هفته کدوم هم عاشق زن و بچشون بودن ولی رفتن تا زناشویی ما با آرامش توی خیابونا قدم بزنیم و متاسفانه رو خونشون پا بذاریم و با کارهامون بی ارزششون کنیم. بعد دو هفته کار باید یه دستی به سر روی خونه می کشیدم. توی کمد اتاق مطالعه مون چشمم به گل های بافتنیم افتاد. من.. . به کل فراموششون کرده بودم. از کمد بیرون آوردمشون.: - بذار بشینم اینا رو درست کنم.. . زناشویی و اخلاق کتاب با خیال راحت نوشتنو شروع کنم.. . نایلون رو روی زمین خالی کردم و گل ها رو شمردم.

مطالب مشابه