نه بابا... صبح منو دید گفت می خوای بری سایت برای وام ازدواج نصر میاد ؟... گفتم آره... گفت با هم بریم... دیدم میخواد زود بیاد گفتم دوتا جا نگه دار... رو به رومو نگاه کردم. سایت وام ازدواج داشت صحبت می کرد. یه نکته ی دیگه یادم اومد و رو کردم به عاطفه! : - ولی دختر خوبیه! . . . خندید. دو تا دختر از ردیف جلو چرخیدن طرفمون. می شناختمشون. دوستای همین دختره، سایت برای وام ازدواج بودن.: سایت وام ازدواج عشقتو داری ؟. خندید. مهسا: - ای جاااانم... : - درویش کن... زن داره ها! سایت کندو برای وام ازدواج داشته باشه! . . . : - میگن خانومشم اومده! . . . اونیکی دختره پرسید ؛: - کوش؟... : - نمیدونم... بچه ها می گفتن تا ورودی سالن با زنش اومد بعد جدا شدن... آخخخ راست میگنااااا...
االن کسی که کنار من بود همسر همین محمد نصر بود! : - دیوونه بپرس ببین کجاست میخوام ببینمش!! مهسا: - اییششش... . میخوام صد سال سیا نبینمش!!! بدنم یخ کرده بود. طفلک عاطفه!!! دستای مشت شده اشو می دیدم. وا... سایت کندو برای وام ازدواج معتبر است ببینیمش که چی بشه... مهم خودشه... سایت برای وام ازدواج... خنیدیدن همشون.: - خوبه... خوبه... وارد بحث شدم. بیش از حد باعث رنجش عاطفه شده بودم! : سایت وام ازدواج یهو میبینی زنش همین ورا نشسته میشنوه ها!!! چرخید سمتم و با لبخند رو به من و عاطفه گفت ؛ سایت بانک برای وام ازدواج باورت میشه اصال برام مهم نیس ؟... خندید.: - میگن خانومشو خیلی دوست داره ها... سایت کندو برای وام ازدواج معتبر است محدثه نگو... ناراحت می شم... رفتن آقا محمد روی سن باعث شد نتونم ادامه بدم. به عاطفه نگاه کردم. لبخند زد. کدام سایت برای وام ازدواج باز است ای جوووون... ببین چه ناااز شده!
سایت بانک برای وام ازدواج توام دوسش داری ؟
. . عاطفه: - اره خیلی... مهسا نگاهش کرد. سایت بانک برای وام ازدواج توام دوسش داری ؟... سایت کندو برای وام ازدواج معتبر است خیلی... نگا سایت کندو برای وام ازدواج ثابت روی حلقه ی عاطفه موند. مهسا: - شما متاهلی ؟... لبخندی زد و سرشو تکون داد. رو به من کرد. عاطفه: - من میرم بیرون... خیلی گرمه... راحت گذاشتمش. مهسا: - چیزی شد ؟... : - نباید سایت برای وام ازدواج حرفا رو میزدی! . . . سایت بانک برای وام ازدواج: - اخه مگه شوهر نداره ؟... نباید که ناراحت بشه! . . . ناراحت بودم. - و اگه شوهرش همین کسی باشه که داشتی قربون صدقه اش می رفتی چی ؟.. . بلند شدم و من هم زدم بیرون. تو محوطه روی نیمکت نشسته بود. دو تا آبمیوه خریدیم و رفتم پیشش. با نشستنم سرشو باال آورد و بهم لبخند زد.: - حاال فهمیدی چرا می گم من و علی آقا نمی تونیم ؟.. . کدام سایت برای وام ازدواج باز است خیلی وقته که میدونم.. .: - شرمنده.. . من نمی دونستم مهسا.. ..
سایت کندو برای وام ازدواج خاطر خودم
ادامه ندادم. عاطفه: - اشکالی نداره.. . در این مواقع بهتره خودتو از اون موقعیت بیرون بکشی.. . ناراحت نیستم.. . سایت کندو برای وام ازدواج خاطر خودم و محمد.. . ناراحت میشم چون یاد خودم میفتم.. . سخته.. . هر چند امیدوارم هیچ کس اندازه من دوسش نداشته باشه کدام سایت برای وام ازدواج باز است.. . تو میتونی تحمل کنی.. . ولی من نه.. . من دوست دارم شوهرم فقط برای خودم باشه.. . من طاقت ندارم کسی بهش عاشقانه نگاه کنه.. .: - منم ناراحت می شم.. . ولی کدام سایت برای وام ازدواج باز است ارزششو داره.. . که به خاطرش سختی بکشی.. . بعدشم.. . خودم خواستم.. سایت کندو برای وام ازدواج شدنم دست خودم نبود درست! . . . ولی موندن باهاش دیگه انتخاب خودم بود..