رادیو رو روشن کرد و بقیه ی راه رو سایت ثبت ازدواج گوش دادیم. رسیدیم. سایت ثبت ازدواج الکترونیکی منتظر ایستاد تا برم پیشش, بعد زنگ رو بزنه.: - ببخشا علی آقا شمارم به زحمت انداختم.. . اگه محمد کالس نداشت.. . نذاشت ادامه بدم. سایت ثبت ازدواج الکترونیکی بابا این حرفا رو میزنی آدم فکر می کنه هفت پشت غریبه اس.. . زنگ رو زد. سایت ثبت ازدواج دیگه مهندس نصر کالسشون رفته باال.. . به قول شما، ما رو نمی شمارن در به رومون باز شد. خودشون و همسرشون منزل بودن. با صمیمت و احترام بی نهایتی ازمون پذیرایی کردن. بعد تعارفات و صحبت های معمولی همسرشون عذر خواهی کرد و رفت تا به کاراش برسه و ما موندیم. آخرین جرعه از چائیشون رو نوشیدن و فنجون رو گذاشتن روی میز. چه چهره با ابهتی! . . .
سایت ثبت ازدواج موقت زن داداشم هستن.
دقیقاَ مثل قهرمانای تو فیلما.. . موالیی: - همسرتون هستن علی آقا ؟.. . علی لبخندی زد. علی: - نه سایت ثبت ازدواج موقت زن داداشم هستن.. . رو به من گفت. سایت ثبت ازدواج خوبه محمد نیست.. . هممون خندیدیم. علی: - ایشون همسر آقای نصرن.. . محمد نصر.. . روی صندلیش جا به جا شد. سایت ازدواج ثبت نام: - جدا ؟. .. چه سعادتی. .. خودشون افتخار ندادن ؟. .. بابت تعاریفش ازش تشکر کردم و سایت ثبت ازدواج الکترونیکی هم دلیل نیومدن محمد رو براش توضیح داد. باز هم بهم خوش آمد گفت و شروع کرد قصه جالب زندگیش رو. .. از جایی که زندگیش رو یادش می اومد، شروع کرده بود و خالصه وار همه چیز رو برام تعریف کرد. من صداش رو با گوشیم ضبط می کردم و تو دفترم نکته هایی رو می نوشتم که مربوط می شد به فصل بندی ها و یه سری توضیحات برای خودم. حدود دو ساعت گذشت. سایت ثبت ازدواج من ترجیح می دم بیشتر از این مزاحمتون نشم. ..
ولی می دونید که با دو ساعت نمیشه پنجاه سال زندگی رو تعریف کرد. .. من حرفای خیلی زیادی دارم دخترم. ..: - و منم اشتیاق بسیار زیادی برای شنیدن و نوشتن دارم. .. خب سایت ثبت ازدواج و طلاق. .. خب ما چندیدن جلسه دیگه رو هم باید با هم صحبت کنیم و هر موقع برای شما مقدور نبود تشریف بیارید می تونیم تلفنی با هم در ارتباط باشیم. ..: - به روی چشم. .. سایت ثبت ازدواج موقت پس ما دیگه با اجازتون مرخص بشیم. .. از جا بلند شدیم. تا دم در همراهمون اومدن. موالیی: - خوشحال میشیم سایت ثبت ازدواج و طلاق رو هم کنیم. .. ایشون خواننده ی فوق العاده ای هستن و بسیار مورد عالقه بنده. ..: - حتما برای عرض ادب خدمت می رسن. .. بعد کلی حرفای قلمبه سلنبه و شیرین زبونی باالخره از خونشون اومدیم بیرون و نشستیم داخل ماشین. سایت ثبت ازدواج الکترونیکی آئینه رو تنطیم کرد. سایت ثبت ازدواج موقت- کجا ببرمت آبجی خانوم ؟. ..: - بریم خونه ما دیگه. ..
سایت ازدواج ثبت نام پیش محمد نمی ری ؟
سایت ازدواج ثبت نام پیش محمد نمی ری ؟. ..: - آها راستی یه زنگ بهش بزنم اگه دانشگاه باشه می رم پیشش. گوشیمو از کیفم کشیدم بیرون. قفل صفحه رو باز کردم و همین که خواستم انگشتم رو روی اسمش بذارم گوشیم زنگ خورد. لبخندی روی لبام نشست. : - به قول آقا محمد، جونم تله پاتی. .. جواب دادم. : - سالمَلِکم حاج آقا. .. سامانه ثبت ازدواج سالم. .. خوبی ؟. .. تموم نشد کارت ؟. ..: - ممنون شما خوبین ؟. .. چرا همین سایت ثبت ازدواج و طلاق تموم شد. .. آقا کجا تشریف دارید ؟. .. محمد: - خونه ام. .. کی میای ؟. ..: