قوانین ازدواج در اروپا: - چی شد ؟؟؟؟... نفسم به حالت عادی برگشتم و چپ نگاهِ علی کردم. مالفه سفیدی که روش شکل دهن کشیده بودو از سرش کشید. قوانین ازدواج در اروپانه فقط میخام بدونم چطوری اونو کشیدی ؟؟؟؟ تا دو دقه پیش که دوتایی تو خونه بودیم!! خندیدن. برا دوتاشونم سک سک کردم حالشون جا اومد. قوانین ازدواج در کشورهای اروپایی عه عه عه... از صبح چرا پس سک سک نمیکنی ؟ محمد: - حرف نزن گناه تو بیشتره... خانومه منو ترسوندی!!! محمد پرید تو آسانسور و همو نمیدونم قلقلک می دادن ؟ چیکار می کردن ؟
قوانین ازدواج در اروپا خورد به دکمه آسانسور.
که هی پیچ و تاب میخوردن و می خندیدن. قوانین ازدواج در اروپا خورد به دکمه آسانسور. من هم مانعشون نشدم!! و رفتن!!! عددا رو نگاه می کردم. صدای خندشون همه جا رو پر کرده بود! به قوانین ازدواج در کشورهای اروپایی نگا کردم که پخش پله ها بود.: - نامردا یکیشونم نیومد ببینه چرا جیغ کشیدم!!! حامد: - شاید فک کردن تله اس! نشستم رو پاهام و به نفسام اجازه آروم شدن دادن. نگاهم به شماره های نمایشگر آسانسور بود. طبقه ی 1 4..... . 2 3... 5.... سری به نشونه تاسف تکون دادم. قوانین ازدواج در کشورهای اروپایی خندید. قوانین ازدواج و طلاق در اروپا خودشون هیچ... آسانسورو داغون کردن... صدای کشتی کجشون تا اینجا میاد.. دوباره برگشت طبقه دوم. در رو باز کردم. ولو شدن کف آسانسور و خندیدن. یه نگاه به سر تاپاشون کردم.: - احیانا این لباسای شما رو کی میخواد بشوره قوانین ازدواج اروپا ؟.. . قوانین ازدواج سفید در اروپا لباسشویی!!!
قوانین ازدواج در اروپا نگاش کردم.: - و این مالفه ی داغون شده چه جوری قراره تمیز شه ؟.. . علی: - اینو دیگه قوانین ازدواج و طلاق در اروپا میشوره... خندیدن. دکمه ی پارکینگ رو فشار دادم و در رو بستم.: - رفتن پی کارشون... بازی رو ادامه دادم. همه رو پیدا کردم. آخرین نفرو سک سک کردم. حمیدرضا: - آقا بازی تمومه همه بپرن خونه... صدای علی و محمدو از پارکینگ می اومد. آسانسورو زدم تا بیاد طبقه باال. به سه که رسید درشو نیمه باز گذاشتم. همه خندیدن حاال مجبور بودن همه رو از پله ها بیان حالشون جا بیاد... اره دیگه... اینجوریاس... روزهامون میگذشت. با یه قوانین ازدواج اروپا شادی و شلوغکاری. خیلی عالی بودن. اونشب قوانین ازدواج سفید در اروپا فوتبال دستی اورد و تا صبح همه دیوارای این ساختمون متروکه رو با سر و صداشون پائین اوردن. و هر شب و هر روز سرگرمی جدیدی داشتیم. روز یازدهمِ بهارِ تازه از راه رسیده، بود.
همینطور اجازه قوانین ازدواج سفید در اروپا برای آواز خوندن تو استدیوش!
فقط من بودم و آتنا و شیدا، و همینطور اجازه قوانین ازدواج سفید در اروپا برای آواز خوندن تو استدیوش! چقد بهشون حال می داد این داد و بیداد کردن. زنگ در خورد. شانس آوردیم آتنا طبق معمول رفته بود دستشویی واال نمی شنیدیم!!! خونه رو پر از سکوت و در رو به روی مهمون باز کردیم. قوانین ازدواج اروپا!!!!! ! شیدا: - کیه ؟...: - قوانین ازدواج سفید در اروپا ببینید کی اومدهههه!!! اومد داخل در رو بست و محکم همو بغل کردیم: - ای جوووونم... خوش اومدی ساااال نوت مبارک... همه رو بغل کرد و باهاشون آشنا شد. قوانین ازدواج و طلاق در اروپا چیکارا می کردین؟... شیدا: - تمرین آواز... بردیمش داخل استدیو.: - خببب تعریف کن ببینم خوش گذشت ؟..