ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل اسماعیل
اسماعیل
33 ساله از ورامین
تصویر پروفایل افسانه
افسانه
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل سارا
سارا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل سعید
سعید
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل تینا
تینا
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل مریم
مریم
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
32 ساله از ری
تصویر پروفایل سعید
سعید
37 ساله از یزد
تصویر پروفایل احمد
احمد
43 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل مهیسا
مهیسا
29 ساله از قم

لینک ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی

یعنی نزدیک یه سال... و بعد این مدت، باید جوابم مثبت باشه... واال بدتر از کاری که با ثبت نام وام ازدواج بانک کردمو باهاتون می کنم... رفت... چقد وقیح بود!!!!

لینک ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی - وام ازدواج


تصویر لینک ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی

خب معلومه.. . ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی که بشی تحت هر شرایطی با طرفت می مونی.. . سايت ثبت نام وام ازدواج دور موندن ازش مثل مرگ میمونه.. . آدم ترجیح میده سختی بکشه ولی باهاش باشه.. . موندنت هم دست خودت نبود.. . ثبت نام وام ازدواج بانک که بشی، هر چقد سعی کنی دور بشی فایده ای نداره.. . نگام کرد و خندید. عاطفه: - خوبه که خودت داری جواب خودتو میدی.. . سعی نکن دور شی.. . بی فایده اس! گوشیش زنگ خورد: - من ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی نیستم.. .. صدای آقا محمد رو از پشت تلفن می شنیدم. مثل این که تو موسسه به کمک فرم وام ازدواج احتیاج داشت. ازش می خواست باهاش بره. مردد بهم نگاه کرد. بهش اشاره کردم بره و به خاطر من نمونه! قطع کرد و از جا بلند شد. ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی به حرفای خودت خوب فکر کن.. . می بینمت.. . گونه ام رو بوسید و رفت. بلند شدم. سعید کنار نیمکت ایستاده بود.

فرم وام ازدواج نگاهش کردم

سعید: - سالم.. . زیر لب جوابی بهش دادم و خواستم رد شم. سعید: - می خوام باهاتون حرف بزنم.. . فرم وام ازدواج نگاهش کردم.: - آقای محترم من جواب شما رو خیلی وقته دادم.. . ثبت نام وام ازدواج بانک ایندفعه حرفام فرق می کنه.. .: - بفرمایید. سعید: - حتی نذاشتین یه بار پامو بذارم خونتون و چند کلمه باهاتون حرف بزنم... حتی بهم نذاشتین تا خودمو ثابت کنم... حتی یه بار بهم فرصت ندادین اشتباهمو جبران کنم... به خاطر یه خریت باید با من اینکارو می کردین ؟... حقم بود سايت ثبت نام وام ازدواج ؟...: - ببینید جواب من هیچ ربطی به هیچ کسی و هیچ اتفاقی نداره... سعید: - آموزش ثبت نام وام ازدواج مهم نیس دلیلتون چیه و حتی برام مهم نیس منو نمیخواین... تا عید بهتون فرصت فکر می دم و اینکه دلتونو باهام صاف کنید. .. یعنی نزدیک یه سال... و بعد این مدت، باید جوابم مثبت باشه... واال بدتر از کاری که با ثبت نام وام ازدواج بانک کردمو باهاتون می کنم... رفت... چقد وقیح بود!!!!

چقدر پررو بود. خونم به جوش اومده بود. قلبم تند میزد. از عصبانیت دلم میخواست داد بزنم. جوری دندونام رو هم قفل شده بود که هر لحظه احتمال خورد شدنشون وجود داشت.

ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی نمی تونستم

از زور حرص نمی دونستم چیکار کنم فقط! ثبت نام وام ازدواج ده میلیونی نمی تونستم واین وسط گریه کنم. اینطوری می موندم سکته می کردم. بلند شدم و قدمی برداشتم. باید می رفتم. به مقابلم نگاه کردم و. ... سایت ثبت نام ازدواج. .. شاید با فاصله ی سه متر ازم ایستاده بود. من. .. امروز آخه چه خبره ؟. .. علی: - حرف دارم. .. اطرافم رو نگاه کردم. چندتا سايت ثبت نام وام ازدواج ایستاده بودن و پچ پچ می کردن. بعضی ها سرعت راه رفتنشون رو کم کرده بودن و همه ی توجه ها به این سمت بود. .. و همه ی نگاه ها. .. که برای من به شدت آزار دهنده بود. .. اونم درست توی این روز، آموزش ثبت نام وام ازدواج ساعت و این موقعیت! حالم بدتر از اونی که بود که بتونم صحبت با علی رو دووم بیارم. .. در حالی که می دونم در چه مورد قراره بشنوم. .. و این وضعیت روحی و فکری و حتی جسمی سايت ثبت نام وام ازدواج. .. به هیچ وجه مناسب نبود. ... به هیچ وجه! با بی ادبی هم که شده باید نمی ذاشتم حرفاشو بزنه. .. سایت ثبت نام ازدواج توی این روز! خراب می کردم. .. می دونستم اگه بشنوم خراب می کنم. .. هنوز آماده ی شنیدم نبودم! : - من حرفی ندارم. .. اومد جلوتر و نگاه ها سنگینتر شد. داشتم خفه می شدم. علی: - من دارم.

مطالب مشابه