ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سارا
سارا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل سعید
سعید
37 ساله از یزد
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از زنجان
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل ناصر
ناصر
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل اسماعیل
اسماعیل
33 ساله از ورامین
تصویر پروفایل مهیسا
مهیسا
29 ساله از قم
تصویر پروفایل امیر
امیر
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
32 ساله از ری
تصویر پروفایل تینا
تینا
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل احمد
احمد
43 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل سعید
سعید
36 ساله از کرج

لینک سامانه ثبت ازدواج

همونجا! . . . خندید. سامانه ثبت ازدواج میگم توام همینطوری با یکم لوس بازی خبرو بهش برسون... یا همینطور که به من گفتی... مطمئن باش به اندازه کافی خاص میشه!

لینک سامانه ثبت ازدواج - ثبت ازدواج


تصویر لینک سامانه ثبت ازدواج

دیوونه! سامانه ثبت ازدواج بذار فک کنم... نمی دونم خود خبر به اندازه کافی خاص هست دیگه! . . سامانه ثبت ازدواج وام چه می دونم جواب آزمایشو بذار رو تخت بیاد ببینه... خندیدیم. خیلی کار مسخره ای بود. قهقهه ای زد! : - چی شد ؟... سامانه ثبت ازدواج واستا بگم چیکار کن... خوراک خودته! . . . بلند شد و رفت سراغ کتاباش. یه کتاب کوجیک گل به ای کشید بیرون و دوباره نشست مقابلم. ورق زد. خم شدم جلد کتاب رو نگاه کردم. « سامانه ثبت ازدواج و طلاق پنهان ماه، به روایت همسر شهید، سامانه ثبت ازدواج کشور شروع کرد به خوندن. با لبخند... سامانه ثبت ازدواج موقت یک چیز دیگر هم می خواستم بگویم. رویم نمی شد. خواست قطع کند. گفت « کاری نداری ؟» گفتم « می خواستم یک چیزی را بهت بگویم ».

سامانه ثبت ازدواج آمدم خانه پوتین هایش را جلوی در دیدم

گفت « خودم می دانم. » فردا که از سامانه ثبت ازدواج آمدم خانه پوتین هایش را جلوی در دیدم. گوشه اتاق خوابیده بود، یک پتو انداخته بود زیرش. نصفش شده بود تشکش، نصفش لحاف. سالم کردم. خواب نبود. ذوق زده بودم. جواب آزمایشم توی کیفم بود و می خواستم زودتر خبر پدر شدنش را بگویم. من و من کردم. گفتم « یک چیزی هم می خواستم بگویم. » ذوقم را کور کرد. گفت « می دونم چه می خواهی بگویی. » « سامانه ثبت ازدواج وام.: - سامانه ثبت ازدواج کشور ؟! : - تو ام حال می ده بعد کلی برنامه ریزی اینطوری بخوره تو ذوقت..! . لب و لوچه ام آویزون شد.: - راس می گی ها... سامانه ثبت ازدواج و طلاق دیوونه! . . . آقا محمد دلیلی نداره خوشیشو پنهان کنه! . . . می خورتت همونجا! . . . خندید. سامانه ثبت ازدواج میگم توام همینطوری با یکم لوس بازی خبرو بهش برسون... یا همینطور که به من گفتی... مطمئن باش به اندازه کافی خاص میشه! . . .

... یکم بیشتر موندم پیشش. یه ساعت بعد برگشتم خونه ی خودمون. محمد خونه بود. جلو تی وی خوابش برده بود. چادرم رو آویزون کردم. نور تلویزیون افتاده بود رو صورتش. صداشو بستم. نشستم رو به روش و خیره شدم بهش. اگه چند سال پیش ترس از بیدار شدنش داشتم، دیگه االن با خیال راحت ساعتها زل می زدم بهش. دستام رو گذاشتم روی زانوم و چونه ام رو گذاشتم روشون. یه پیرهن سفید تنش بود و دکمه باالییش باز. سامانه ثبت ازدواج الکترونیکی دستش زیر سرش بود. هنوزم که نگاش می کردم قلبم تکون می خورد. نفسهاش لبخند به لبم می آورد. عشق من، بابا شده بود. چطوری باید شکرت کنم ؟... جوووونم چه بهش اومد بابا شدن. سامانه ثبت ازدواج کشور پا میشم میخورمتا.. . اونقد با ناز نگام نکن.. . خندیدیم.: - مگه منو میبینی ؟.. .

سامانه ثبت ازدواج و طلاق مگه میشه نبینمت ؟

سامانه ثبت ازدواج و طلاق مگه میشه نبینمت ؟.. . باز ساکت شدیم. به کارم ادامه دادم.. به خیره شدنم.. . انگشتم رو باال آوردم و کشیدم روی صورتش. خطهای صورتش رو با انگشتم پر رنگتر می کردم و لبخند می زد. رسیدم به لباش و نوک انگشتم رو بوسه بارون کرد. قلقلکم می اومد و می خندیدم. سامانه ثبت ازدواج موقت اون چشمای خوشگلشو از هم باز کرد. بی اراده.. . از خود بی خود.. . مست از لبخند و مست از نگاهش.. . سرم رو جلوتر بردم و چشماش رو به تقلید از خودش بوسیدم.: - گرسنته ؟.. . سامانه ثبت ازدواج الکترونیکی تکون داد. بلند شدم و شام رو گرم و میز رو چیدم.: - بفرمائید سرورم.. . پشت میز نشست. مشغول شدیم. قلبم از هیجان خبری که می خواستم بهش بگم تو سامانه ثبت ازدواج برای وام بود! صبر کردم شامش تموم شه. رفت تو اتاق. پشت سرش رفتم.: - می خوام.. . یه چیزی بهت بگم.. . نگاهم کرد. سامانه ثبت ازدواج موقت چیزی شده ؟.. .: - نه.. . یه.. . اومد جلو.. . انگشتش رو کشید رو صورتم. سامانه ثبت ازدواج و طلاق االن داری خجالت می کشی ؟.. . خندیدم و سرم رو زیر انداختم. داشتم تو دهنم کلمات رو می چیدم. دستشو گذاشت زیر چونه ام و صورتم رو باال آورد. سامانه ثبت ازدواج برای وام می خوای بگی بابا شدم ؟.

مطالب مشابه