در تراس از این مدل جدیدها بود که قفل نمیشد. سایت همسریابی در استان آذربایجان شرقی در رو باز کردم و رفتم داخل. اینجا رو فقط یه بار دیده بودم. اونم وقتی که اولین بار منو آورد اینجا. با احتیاط رفتم جلوتر؛ اتاق تاریک بود و من میتونستم ببینم. به هر حال، سایت همسریابی در استان آذربایجان شرقی خاصی داشتم. وجود چند رو حس میکردم. اما به طور عجیبی حس میکردم روی من اثر نداره. در تراس رو پشت سرم بستم و رفتم سراغ میز کارش که یه لبتاب اپل روش بود. شام هام میگفت ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر این تو داره.
سایت ثبت نام ازدواج دائم رو که روشن کردم
درست حدس میزدم. سایت ثبت نام ازدواج دائم رو که روشن کردم فهمیدم سیستم عاملش فرق داره. طوری طراحیش کرده که به جز یه دود کسی ازش سر در نیاره. اونم نه یه دود معمولی. دودی مثل من که میتونست اثر انگشتش رو تغییر بده. خودش یادم داده بود! این هم بدون و جادو! از طریق عوامل زیستی. البته اگه فیزیولوژی جسم دود شده رو جادو حساب نکنیم! با یه نگاه به اطرافم، تونستم اثر انگشت آراد رو روی وسایل مختلف بشناسم. آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر فکر اینجاش رو نکرده بود. آراد به من چیزهایی یاد داده بود که فقط خودش و رئیس میدونستن.
برای همین از طرفی کشتن من برای دودمان یه کشتن فرصت و از طرف دیگه زنده موندنم تهدید محسوب میشد. اثر انگشت رو با انگشت دودی خودم جعل کردم. ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر حالت! روی حسگر لبتاب کشیدم. قبول نمیکرد. سايت همسر يابي روی صفحه دیدم که نوشته بود اگه بیشتر از سه بار اشتباه امتحان کنم دستگاه منفجر میشه. یا خود سایت همسریابی در استان آذربایجان شرقی! یعنی چه حربهای پیاده کرده؟ یعنی ممکنه سیستم حتی حرارت بدن و خصوصیات دیگه رو هم شناسایی کنه؟ بعید نبود! به هرحال، با جادو میشد همه چیز رو تغییر داد و بروزرسانی کرد. اونم نبود، دودمان از تکنولوژی پیشرفتهای برخوردار بود.
اما حس نمیکردم. بیشتر که دقت کردم، فهمیدم. ورد خاصی برای وایرلس خونه خونده بودن. این سیستمهم به وای فای وصل بود. خب سایت ثبت نام ازدواج دائم از صفحه ورودی الک اسکرین میشه اتصال به اینترنت رو قطع کرد. حالت هواپیما رو فعال کردم و دوباره انگشتم رو که تغییر اثر انگشت داده بودم روی حسگر کشیدم. اثر کرد! وارد سیستم شدم! سايت همسر يابي کردم و توی دلم گفتم: میبینی سلمان؟ سایت همسریابی در استان آذربایجان شرقی هوامون رو داره. وقتشه مادرت همه چی رو جبران کنه! گوشی نداشتم؛ برای همین باید همه سایت ثبت نام ازدواج دائم رو یا حفظ میکردم یا کار دیگه ای میکردم. با دیدن یه حافظه خارجی روی میز نفسی کشیدم. اگه توش از قصد ویروسی نصب بود که همه آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر رو پاک کنه چی؟
آراد معموال همچین فلش مموریای توی دست و بالش نگه میداشت. البته فلش مموری های اون موقع کجا و این کجا. این خیلی ریز تره و حافظه داخلیش هم بیشتره. به هرحال، ممکن بود سايت همسر يابي این لپتاب شه. همونطور که آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر رو چک میکردم، فلش رو وصل کردم؛ خالی بود. خب این هم از این! ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر که داشتم از جمله چتها، ایمیل ها، وردها و لوکیشن مقرهای جدید دودمان رو توی فلش میریختم. از اون سایت ثبت نام ازدواج دائم فهمیدم که قصد داره توی عملیات آخر، با کمک چند گروه دیگه از دودهای غیر ایرانی و قوی، یه گروهی از قربانیان رو جمع آوری کنه و یکجا از بین ببره. لیست اون افراد رو که نگاه میکردم، اغلب کسایی که قبال از اطرافیانشون رو کشته بودیم بودن. از هر کدوم هم مدرک سايت همسر يابي خفن داشتیم. خیلی هاشون یه کارهای بودن. یا پولدار بودن، یا مسئول خالصه به خیال دودمان، میخواست آخرین پاکسازی رو انجام بده و جیم بشه. هیچ توی لیست نبود.