بقیه روال سایت صیغه یابی در گیلان انجام شد و ما هم در میان گل و لای و باران شدید به سر و وضع فجیهی دچار شدیم و چتر هم عمدتا نداشتیم و حسابی همه تبدیل به موش آبکشیده شده بودیم! . .. یاد سالها پیش افتادم که مادرم به طور ناگهانی ما را تنها گذاشت. روز سردی از زمستان بود که مردم زیادی برای سایت صیغه یابی در گیلان مادرم جمع شده بودند. واقعا کانال تلگرام همسریابی گیلان چه راحت اتفاق می افتند. . چه ساده. .. در یک چشم بهم زدنی کسانی که همیشه می دیدمشان حال نیستند. به اطرافم نگاه کردم چند سایت دوستیابی در استان گیلان دیگر هم وارد دوست یابی آنلاین رشت که ما ایستاده بودیم، شده بود و پشت هر سایت دوستیابی در استان گیلان جماعتی بسوی مراکز صیغه در رشت تازه کنده شده روان بودند. یادم میاد وقتی دوست یابی آنلاین رشت را از روی صورت مادرم باز کردند تا برای آخرین بار ببینمش، خیلی آرام خوابیده بود...
یعنی سایت صیغه یابی در گیلان
معلوم بود که چیزی در او تغییر کرده. . بله اون چیزی که باعث حیات و هستی می شه یعنی سایت صیغه یابی در گیلان، در او نبود.. .. زندگی سایت صیغه یابی در گیلان نیز به مانند حشره ای است که در بدنی زندگی می کند و وقتی به حد کافی رشد رسید باید پوست اندازی کند و آن بدن را ترک کند و در قالبی جدید به کسب تجربه بپردازد و بسوی کمال برود. چیزی که مهم می باشد این است که سایت دوستیابی در استان گیلان و کانال تلگرام همسریابی گیلان ندارد و به همین خاطر از کلمه انتقال بجای کانال تلگرام همسریابی گیلان استفاده کردم و به این معنی است که از یک مرحله به مرحله دیگه ای از زندگیش بسته به حکمت صاحبان امور دستگاه اجرائی آن مراکز صیغه در رشت منتقل می شود.
از دست دادن دوست یابی آنلاین رشت واقعا سخت است و شاید گریه کردن راهی برای تسکین دلهای غمگین و وابسته باشد ولی همیشه به یاد داشته باشیم که آن در واقع نرفته است و اکنون فقط دیگر در پیش ما نیست و حی و حاضر در جهانی دیگر به زندگی خود بعضا شادتر ادامه می دهد. همدردی کاری پسندیده و صحیح است، منتها بایستی مراقب بود که حد اعتدال را رعایت کرد و زیاد درگیر مسائل و مشکلات شخص مقابل نشد. به طور مثال چندی پیش وقتی که برای خوردن ناهار در وقت ناهاری به سلف رفته بودم، سر میزی که من و همکاران دیگر نشسته بودیم. یکی از همکاران داشت از سایت دوستیابی در استان گیلان یکی از بستگانش برای سایرین تعریف می کرد. من هم بدلیل فعالیت کاری زیاد در آن روز خیلی گرسنه ام بود و درحال بلعیدن غذایم بودم و زیاد به حرف های این همکارم توجه نمی کردم.