ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل داود
داود
58 ساله از تهران
تصویر پروفایل جانان
جانان
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
34 ساله از شهریار
تصویر پروفایل تینا
تینا
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
32 ساله از ری
تصویر پروفایل بهروز
بهروز
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل امیر
امیر
38 ساله از تبریز
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل امین
امین
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل سارا
سارا
41 ساله از تهران

مهرشاد که بود؟

مهرشاد بهاره معمول بیرون آوردمش؛: - منظورش به خنده هام نبود که!! . .. به این نگاه کرد که. .. اومدن صورت محمد نزدیک صورتم باعث شد حرفمو قورت بدم

مهرشاد که بود؟ - مهرشاد


تصویر مهرشاد که بود؟

و باز چشماش قفل شد تو چشام. مهرشاد اصال فکر کنم واس من و تو خالی می کنن.. . با شیطنت دستمو رو سینه اش و ناز کردم.: - دانشجوهات منتظرنا ؟.. . نمیری ؟.. . آب دهنشو قورت داد و دستم رو تو دستش گرفت. مهرشاد نکن بچه! . . . اینطوری نکن.. . خندیدم. بدجور کرمم گرفته بود! حقشم بودا ولی گناه داشت! صورتم رو بردم جلوتر و نوک بینیم رو تکیه دادم به بینیش. خیلی خب! حاال برو درستو ادامه بده! خندید. مهرشاد سهیلی بینیمو بوسید. محمد: - واسه چی اومده بودی ؟ زبون درازی کردم.: - اومده بودم یه چیزایی بفهمم.. .

حلقه اش همیشه دستشه..

مهرشاد مثلا خب حاال چی دستگیرت شد ؟ انگشتمو گذاشتم رو چونه ام.: - دیدم مهرشاد حلقه اش همیشه دستشه.. . اصال به مهرشاد سهیلی نگاه نمی کنه.. . یعنی نگاهش گذراس و رو کسی متوقف نمیشه.. . دیدم حتی وقتی با کسی از دخترا حرف میزنه، با اینکه سرشو باال میاره ولی مهم نیست که ببینه دقیقا با کی داره صحبت می کنه و چهره اش چه شکلیه.. . اینکه حتی تشابه مهرشاد مثلا شاگرداش با خانومش، نمی تونه باعث توجه آقامون به اون دختر بشه.. . بازومو کشید و بغلم کرد. مهرشاد پس هنوز به من شک داری.. . یقه اش رو گرفتم.: - این چه حرفیه! . . . من از دیشب فهمیدم چه جیگری تو چنگاالمه!! . . . دلم براش تنگ شده بود، اومدم یکم سر به سرش بذارم تا حال و هواش عوض شه.. . بارون، مهرشاد سهیلی نفسهات _ مهرشاد چشماش یه حالت عجیبی شده بود. محمد: - بد عوض شد!! ازون خنده خوشگالم رفتم. به یقه اش که هنوز تو مشتم بود نگاه کرد. دستشو کشید رو صورتشو بعد انگشتاش رو فرو کرد الی موهاش. فهمیدم کالفه شده. درو باز کردم ؛ مهرشاد خواننده ببندش!! هلش دادم بیرون.:

مهرشاد بیا برو تا اخراج نشدی!

مهرشاد بیا برو تا اخراج نشدی! عیب نداره. .. مهم نیست! بلند خندیدم. پاک زده بود به سرش. یه پسر از کنارمون رد شد و نگام کرد. خنده ام رو قورت دادم و با اخم محمد رو به رو شدم. رفتم داخلتر. نیمه ی در رو بست. لبم رو گزیدم. بعد بیشتر از مهرشاد بهاره معمول بیرون آوردمش؛: - منظورش به خنده هام نبود که!! . .. به این نگاه کرد که. .. اومدن صورت محمد نزدیک صورتم باعث شد حرفمو قورت بدم و دستپاچه خودمو بکشم کنار. محمدم که تازه فهمید داشت چه گندی می زد، خندید ؛ مهرشاد خواننده فقط برو تا کار دستمون ندادی. .. هنوز قلبم تند می زد. مهرشاد بهاره نگاه کردم! تو راهرو هم کسی نبود. می خواستم بدوم که دستمو گرفت. مهرشاد بشین تو اتاق میام خودم میرسونمت. ..

 نه نمی خوام. .. ازت میترسم. : - تقصیر خودته که طوالنی قهر میکنی و منم اینطور بی جنبه می شم. .. رفت سمت آبدارخونه. چد لحظه بعئ برگشت. دست و صورتشو شسته بود. خنده ام گرفت. مهرشاد خواننده گفتم ازت پذیرایی کنن. .. بشین تا بیام. .. رفت سمت کالس. صداش زدم. : مهرشاد. .. با لبخند نگام کرد. مهرشاد بهاره عطر نفسهات _ هاوین امیریان: - االن میری بگی این دیوونه کی بود ؟. .. اومد نزدیکم. یه قدم رفتم عقب که خندید. محمد: - می گم دنیام بود. ..: - اینو نمیگی. .. محمد: - شک داری بیا بشنو.

مطالب مشابه