هیچ کاری نکردی... نگاهم کرد. چقدر چهره اش پخته تر و مردونه تر شده بود. قلبم رو ویبره بود. گوشیش زنگ خورد. وام ازدواج چقدر است سالم پیگیری وام ازدواج... ... رسیدی ؟... باشه االن می گم... قربونت... . باشه باشه... . فعال... گوشیش رو انداخت رو میز. باز نگاهم کرد. لب و لوچه ام از ناراحتی آویزون بود. محمد: - وام ازدواج اومده دنبالت... پائینه... بدو... پاشدم و کیفم رو برداشتم.
پشتمو بهش کردم و روسریمو مرتب کردم. رفتم سمت در. صداش درست از پشت سرم اومد: - گوشیتو جا گذاشتی... چرخیدم تا گوشیمو از دستش بگیرم که صورتم با لبش تصادف کرد و پیگیری وام ازدواج من رو بوسید. خم شده بود و آماده ایستاده بود دیوونه. خندید. این دفعه من اخم کردم و برگشتم تا برم بیرون. دستش زودتر از من به در رسید. قفلش کرد و محکم بغلم کرد. یه بار دیگه گونه ام رو بوسید. وام ازدواج چقدر است جبران شد ؟... نچی کردم. چرخوندم سمت خودش و پیشونیش رو روی پیشونیم گذاشت. در زده شد. محمد: - می خواستم عوضشو دربیاما... اونی که پشت دره نذاشت...
وای به حالت اگه دختر باشه. آروم کلید رو داخل قفل چرخوند تا کسی که بیرونه نفهمه در قفل بوده. سریع نشست پشت میزش. خندیدم. صداشو صاف کرد. وام ازدواج چقدر است بفرمائید... موهاشو چنگ می زد تا مرتبشون کنه. آبدارچی ساختمون بود. برامون چای آورده بود. داشتم از خنده می پکیدم ولی جلوی خودمو گرفتم تا بنده فکر نکنه دارم به اون می خندم. آبدارچی: - وام ازدواج نصر دارید تشریف می برید ؟... : - بله... آبدارچی: - شرمنده دیر شد آب جوش تموم شده بود... : - نه این چه حرفیه... خیلی زحمت کشیدید... سینی رو گذاشت روی میز وام ازدواج۱۴۰۲ چقدر است؟
وام ازدواج چقدر است خوش بگذره...
بیرون رفت. دوتایی خندیدیم.: - خب من دیگه برم بنده علی آقا مونده پائین... کاری نداری ؟... باز اخماش رفت تو هم. وام ازدواج چقدر است خوش بگذره... بدون تو عمرا نمی گذره.. . خدافظ.. . رفتم بیرون و خواستم در رو ببندم. محمد: - جوجه ؟.. . سر چرخوندم. محمد: - زندگیمی.. . یه چشمک بهم زد. ذوق مرگ شدم. کال همه القاب رو حواله ام می کرد. جوجه و کوچولو و بچه و.. . دویدم سمت در ورودی دانشگاه. وام ازدواج۱۴۰۲ چقدر است؟ تو ماشین نشسته بود و یه کاله کپ رو سرش بود. با لبخند سوار ماشینش شدم.: - سالم خان داداش.. . کالهشو از روی سرش برداشت و بهم خوشآمد گفت. علی: - بریم ؟.. .: - بله.. . راه افتاد پیگیری وام ازدواج برگه رو برداشتی ؟.. .: - بله.. . وام ازدواج واکمنی چیزی که صدا ضبط کنی برداشتی ؟
وام ازدواج کامال مشخصه.. . محمد خوب بود ؟
بله.. . علی: - استرس که نداری ؟.. .: - بله.. . چیزه.. . نخیر.. . خندید. وام ازدواج کامال مشخصه.. . محمد خوب بود ؟.. .: - عالی.. . با اونهمه دختر رنگارنگ تو انواع کالس ها.. . قهقهه زد.: - میگما وام ازدواج۱۴۰۲ چقدر است؟.. . چند سالشونه ؟.. . اخالق و روحیاتون چطوریه ؟.. . خان داداش من باید چطوری رفتار کنم ؟.. . علی: - پنجاه و شش سالشونه.. . وام ازدواج۱۴۰۲ چقدر است؟ انقدر استرس نداشته باش یه آدم معمولیه خب.. . خیلیم خوش اخالقه اتفاقا.. . شمام می خوای فقط گوش کنی.. . چرا انقدر مضطربی ؟.. .: - آخه تا پیگیری وام ازدواج یه قهرمان رو از نزدیک ندیدم.. . سکوت کرد. نگاهش به جلو بود. بدون اینکه نگاهم کنه فقط یه لبخند عمیقی زد.