ازمون و خواستن. چیزی که تو فرزین رنجبر زیاد بود بود و. فرزین ندیمی: - من میارم...: - فرزین محدث منم چنتا چایی خوشمزه میریزم تا تحویل سال... همه با چای و صحبت و مشغول شدن. محمد منو نشوند کنار خودش روی زمین. مخصوصش دستش بود. بوسیدش و به پیشونیو چشمانش کشید. چشماشو بست و پیشونی و فرزین رنجبر تو خونه ام عمل به باشه. کمتر از ده دقیقه به تحویل سال مونده بود. یه نگاه به حال و هوای بقیه کردم و حیفم اومد ازین لحظه ها عکس و فیلم نگیرم. عکسامو گرفتم، اومدم فیلم برداریو شروع کنم که باز هم صدای زنگ در اومد.
فرزین رنجبر امینس!!
دیگه ناموسن هیچ کسی رو نداریم که بخواد بیاد!!! محمد خندید. فرزین رنجبر امینس!!! بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان در رو براش باز کردیم. محمد: - تو تهران کار داشته اینجا بوده.. . زنگ زده میگه روم نشد تحویل سالو برم خونه دوستم.. . فرزین خواننده نخواستم سال تحویلو تو خیابون باشم.. . گفتم این چه حرفیه پاشو بیا اینجا.. . فرزین محدث رسید باال و سالممون داد.: - حاال ما دیگه غریبه شدیم فرزین ندیمی ؟.. .. فرزین عشق من داد زد: - سه دقه مونده.. . فرزین محدث سر امین رو بوسید و آوردش داخل. فرزین بیا که خوش اومدی.. .
کفشاشو جفت کردم و گذاشتم کنار بقیه کفشها! این بار من بودم که با لبخند می شمردمشون.: - نوزده.. . محمد: - عاطفه خانوم.. . دو دقه!! دویدم پیشش نشستم. دستشو گذاشت رو کمرم. البته کسی نمی دید. پشتمون کسی نبود و خودمون هم میون جمعیت گم بودیم. مامان بابا رو مبلها بودن و فرزین رنجبر رواق و غزاله! فرزین و آتنا رو دسته های مبال بودن و شهاب هم نیز! ما فرزین خواننده هم میونشون روی زمین! حمیدرضا تلوزیون رو کم کرد و چرخید طرفمون. حمیدرضا: - آقا محمد بخون!! صدای توپ و تبریکات تو گوشامون می پیچید.
فرزین رنجبر ببخشید
همه از جا بلند شدن برای بوسیدن هم. فرزین رنجبر ببخشید.. . جسارتا حاال که همه سرپائیم یه سکانس دیگه هم بریم ؟.. . موافقت کردیم. همونطور که رو به فرزین رنجبر رواق بود شروع به خوندن فرزین کرد و بعد اون همه برای چند هزارمون بار همو بوسیدن و تبریک. منم از فرصت استفاده کردم و سر به آبگوشتم زدم. محمد برای همه آجیل ریخت و علی مسئولیت چای رو به عهده گرفت. فرزین عشق من و شیدا هم میوه می کرفتن صدای توپ و تبریکات تو گوشامون می پیچید. همه از جا بلند شدن فرزین سرکارات میگما آبجی فرزین خواننده. .. من به بچه ها خبر میدم که مهمون دارید و نمی تونید امسال عید دیدنی برید. .. مرتضی پاشو. .. بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان: - کجا ؟. .. عمرن اگه بذارم بدون ناهار خوردن برید! فرزین نه دیگه به اندازه کافی زحمت دادیم. .. دیگه بسه! محمد: - علی بشین سر جات! صدای اعتراض همه بلند شد. فرزین خواننده عاطفه جان فرزین سرکارات جوونا رو می فرستم کمکت! فرزین عشق من دقه بعد چرخیدم دیدم اووووووووووووووووووه!!!! محمد و علی و مرتضی و امین و حامد و آتنا و شیدا اومدن آشپزخونه!!! : - بابا بیخیاااال. ..