در به روم باز شد و دستم رو دیدم که یه دامن کوتاه بنفش پوشیده بود با ساپورت مشکی و تی شرت جذب سفید. بی اراده بغلش کردم.: - واااای دختر عااااالیییی بودددد.... خندید. راهنماییم کرد و روی مبل نشستیم. وام: - جدی؟. .. خوب بود؟. ..: - حتی یه درصد هم فکر نمی کردم اینقدر زندگیت جذاب بوده باشه. .. خیلی عالی بود... وام ازدواج ۱۴۰۳ ولی سخت. ..: - آره خب. .. خیلی. .. نگاهش کردم. ابروهاشو رنگ کرده بود و رنگ موهاش فندقی شده بودن. حس کردم یه غم خاصی تو چشماشه. : - یه چیز بپرسم ناراحت نمیشی؟. ...
وام ناراحت واسه چی؟
وام ناراحت واسه چی؟. .. بپرس. تو چطور تونستی پیشنهادشو قبول کنی؟. .. وام ازدواج ۱۴۰۲ خودمم نمی دونم. .. هنوزم که بهش فکر می کنم تنم می لرزه. .. کارم خیلی اشتباه بود. .. ولی قبول کن که از آدم عاشق هیچ چیزی بعید نیست. .. هر کاری ازش بر میاد. .. حتی شده واس خاطر یه ثانیه دیدن عشقش. .. هرکاری می کنه. .. می دونم عشقم خیلی عجیب و غریب بود. .. ولی خب دست وام فوری که نیست! . .. حرفاشو قبول داشتم.: - آقای نصر چرا. ... ادامه ندادم. خودش فهمید که سوالم چی بود. وام ما هیچوقت راجع به اون روز با هم حرف نزدیم. .. در واقع میشه گفت طبق یه پیمان ناگفته و نانوشته ریختیمش دور. .. محمد که وام ازدواج از من چیزی نپرسید. .. ولی من یه بار سوال کردم. .. که چرا من؟. ..
وام ازدواج ۱۴۰۲ من بودی
فقط خندید و گفت. .. خب تو نیمه من بودی. وام ازدواج ۱۴۰۲ من بودی و قلب و روح من اینو خوب می دونستن. .. ولی خود خنگم نه! . .. به خاطر همین اون ساعت که تو خونه ام بودی همه اعضا و جوارحم دست به دست هم دادن و با عجز و التماس خواستنت. .. و من هم با کمال میل قبول کردم. .. بارون، عطر نفسهات _ وام ودیعه مسکن ناخواسته آهی کشیدم. نگاهم کرد. موهاشو داد پشت گوشش. وام ازدواج تو رو وام ازدواج ۱۴۰۳ اینطور آه نکش. .. پیش دستی و کارد مقابلم گذاشت. ظرف میوه ای که قبل اومدنم آماده گذاشته بود رو بهم تعارف کرد. برداشتم. خیلی تو خودش بود. وام ازدواج ۱۴۰۲ فکر نکن زندگی منم خیلی گل و بلبله. .. نگاهش کردم. چیزی نپرسیدم. نمی خواستم تو زندگی شخصیش سرک بکشم. : - وام ودیعه مسکن االنا دیگه میاد. وام نه بعد دانشگاه میخواد بره وام ازدواج. ..: - ها موسسه گفتی یادم افتاد. .. گلدونات چی شد ؟. ..
از جا بلند شد. وام ودیعه مسکن- وااای خیلی قشنگ شدن تو اون محیط. .. بیا بریم هم عکسشو بهت نشون بدم هم گلدونای واقعیم رو. .. باهاش همراه شدم. وارد اتاقشون شدیم و نگاهم بی اختیار اتاق رو برانداز کرد. یه تخت دونفره با ارتفاع زیاد ته اتاق بود و دو تا عسلی هاش دور و برش. روی یک از عسلی ها وام ازدواج خوشگلی بود. رنگ بالشت ها و کوسن ها و پتوی تخت هم قرمز و مشکی بودن. سمت چپ تخت یه پنجره بود با پرده ای که رنگش مخلوط قرمز و سفید بود. به نظرم منظره خیلی قشنگی بود. از وام ازدواج ۱۴۰۲ تخت، به طرف در، فرش کف اتاق رو پوشونده بود. یکم پائین تر از پنجره میز آرایشِ ست با تخت قرار داشت و روش هم خیلی