! گام به گام.. . از جیب آقای نصر!!! : ) گاهی از ذوقش گریه ام می گرفت.. . جدا گام به گام ریاضی دهم حال و هوای خاصی داشتن.. . تو خونه مشغول درس و مشقم بودم و ضحی هم با لپ تاپم بازی می کرد. زنگ در به صدا درومد. با شنیدن صدای گام به گام با این مضمون که من باز می کنم، همونطور به حالت نیم خیز موندم. یاد روزی که برای گام به گام عربی یازدهم شربت بردم، افتادم و خنده ام گرفت. بارون، عطر نفسهات _ هاوین امیریان دوباره به حالت اول نشستم و طولی نکشید که صدای عاطفه کل خونه رو پر کرد. ضح دوید بیرون و من هم با خنده پشت سرش. رفت بغل عاطفه. عاطفه: - سالم عشق مامااان.. . گونه همو بوسیدن.: - سالممم بانو.. . اومدی باالخره ؟.. . گام به گام عربی یازدهم ببخشید خیلی دیر شد.. .
گام به گام عربی دوازدهم تجربی بلند شد
این جوجه ی ما که اذیتتون نکرد.. . مامان دست کشید روی سر ضحی. مامن: - مگه این فرشته اذیت کردنم بلده ؟.. . گام به گام ریاضی دهم لبخند زد. گام به گام عربی دوازدهم تجربی بلند شد و سر پا ایستاد. غش غش زدم زیر خنده. تا قبل این لحظه وجود ضحی نمی ذاشت این صحنه رو ببینم! اینکه باز چادر نمازش سرشه!!! عاطفه: - از لج تو با این اومدم!!! گام به گام راهنماییش کرد و همه رو مبل ها نشستیم.: - با آقای مواالیی چه کردی ؟.. . راضی بود از کارت ؟.. . دیگه کارش رو به اتمامه.. . خیلی خوشش اومددد.. . مامان از جا بلند شد. گام به گام عربی یازدهم خاله جان هیچی نمیخواد.. . بشینید.. . اومدم فقط دنبال ضحی.. . گام به گام عربی دوازدهم تجربی ترسیدی محدثه بیارتش باال و بمونه که زود خودت اومدی ؟.. .
دستشو کوبید به گونه اش.: - مامان!! گام به گام زبان دوازدهم اوا خاک عالم.. . این چه حرفیههه.. . مامان بلند خندید. مامان: - شوخی کردم بابا.. . قدمت سر چشم.. . بارون، عطر نفسهات _ گام به گام ریاضی دهم عاطفه: - واال هم اومدم شما رو ببینم خیلی وقته ندیدمتون.. . هم اینکه.. . گام به گام اینا عید می خوان بیان تهران.. . شمام بیاید با هم باشیم.. . مامان: - قربون تو.. . آخه ما فردا داریم می ریم قزوین.. . تکیه داد. گام به گام عربی یازدهم عه چه بد!!! تا اخر تعطیالت اونجائین ؟.. . مامان: - نه تا آخر تعطیالت که نمیشه.. .
گام به گام عربی دوازدهم تجربی کار داره
گام به گام عربی دوازدهم تجربی کار داره.. . ازون طرفم شاید اونیکی پسرم یخواد بیاد اینجا باهامون.. . عاطفه: - پس الاقل قول سیزده به در رو از االن بهمون بدین. با تمام وجودم داشتم ماهی تابه رو می سابیدم. المصب مگه پاک می شد ؟.. . ماهی تابه ام داااغون شد.: - آخه من نمی فهمم این چه طرز تخم مرغ پختنه ؟.. . سابیدم.: - حاال درسته خودمم تخم مرغ سفت دوست دارم ولی آخه دیگه اینطوری ؟.. . آب گرفتم روش ببینم پاک شد یا نه. نخیر نمیشه!!! بارون، عطر نفسهات گام به گام زبان دوازدهم ته دیگ پختن یا نیمرووو ؟؟؟؟؟؟
صدای خنده گام به گام عربی دوازدهم تجربی از پشت سرم باعث شد بپرم. گام به گام ریاضی نهم باز که خانوم کوچولوم داره بلند بلند فکر می کنه.. . لبخند زدم و مشغول کارم شدم. اومد جلوتر دستش رو دورگردنم حلقه کرد و چونه اش رو گذاشت روی شونه ام. به شونه ام یه تکون آرومی دادم ؛ نکن گام به گام عربی دوازدهم تجربی زشته!!! گام به گام زبان دوازدهم چرا زشته ؟.. . پدر زن گرامی خوابه.. . مادر زن تاج سر هم رفته دوش بگیره.. . کسی نیست.. . اومدم جوابشو بدم که با خنده ادامه داد. گام به گام ریاضی نهم تازه ببین.. . چه اشکالی داره ؟.. . مگه خالف شرع می کنم ؟.. .